دست خراب است چرا سر کنم ؟ ... آس نشانم بده باور کنم
دست کسی نیست زمین گیری ام ... عاشق این آدم زنجیری ام
شعله بکش بر شب تکراری ام ... مرده ی این گونه خود آزاری ام
من قلم از خوب و بدم خواستم ... جرم کسی نیست ، خودم خواستم
شیشه ای ام سنگ ترت را بزن ... تهمت پر رنگ ترت را بزن
سارق شبهای طلاکوب من ... میشکنم میشکنم خوب من
منتظر یک شب طوفانی ام ... در به در ساعت ویرانی ام
پای خودم داغ پشیمانی ام ... مثل خودت درد خیابانی ام
"با همه ی بی سر و سامانی ام ... باز به دنبال پریشانی ام"
مرد فرو رفته در آیینه کیست ؟ ... تا که مرا دید به حالم گریست
ساعت خوابیده حواسش به چیست ؟ ... مردن تدریجی اگر زندگی ست
"طاقت فرسودگی ام هیچ نیست ... در پی ویران شدنی آنی ام"
نظرات شما عزیزان: